• شناسه : 7799
  • 15 آبان 1404 - 13:56
  • 71 بازدید
  • ارسال توسط :

پارسوماش خبر / محمدرضا مکوندی: پانزدهم آبان‌ماه ۱۳۶۲، محله تاریخی کلگه در مسجدسلیمان، هدف موشک رژیم بعث عراق قرار گرفت. کلگه، یکی از محلات قدیمی و بااصالت مسجدسلیمان بود که بیش از سه‌هزار خانواده را در خود جای داده بود. ساکنان آن را عشایر بختیاری و نیز مهاجرانی از اصفهان و چهارمحال تشکیل می‌دادند که […]

پارسوماش خبر / محمدرضا مکوندی: پانزدهم آبان‌ماه ۱۳۶۲، محله تاریخی کلگه در مسجدسلیمان، هدف موشک رژیم بعث عراق قرار گرفت.

کلگه، یکی از محلات قدیمی و بااصالت مسجدسلیمان بود که بیش از سه‌هزار خانواده را در خود جای داده بود. ساکنان آن را عشایر بختیاری و نیز مهاجرانی از اصفهان و چهارمحال تشکیل می‌دادند که سال‌ها قبل و هم‌پا با کشف نفت، به این شهر کوچ کرده و در کلگه ساکن شده بودند.

اما در آن روزهای سخت، این محله سرسبز و دوست‌داشتنی، غرق در عزا و ماتم شده بود. گرد غم بر سر هر کوچه و بر در و دیوار خانه‌ها، پلاکاردهای شهادت عزیزانی نصب شده بود که تنها ۱۴ روز قبل، در گسترده‌ترین حمله موشکی دوران دفاع مقدس به این شهر (با ۱۲۰ شهید) به فیض شهادت رسیده بودند؛ نام‌هایی چون: علیرضا شاقلیان، محمود نقدی سده، لیلا مکوندی، سیدرضا حسینی، غلامرضا رخش، امامی، کبری سلطانی، آب‌آبزاده، معتمدی، کاظمی، سیاهپور و …

هشت روز پس از آن جنایت خونین، در عصرگاه هشتم آبان، ساعت ۱۶:۳۰، دومین حمله موشکی عراق به مسجدسلیمان انجام شد. یک فروند موشک تهاجمی اسکاد B به کوه‌های پشت محله کلگه – در منطقه مالکریم – اصابت کرد. صدای انفجاری مهیب فضا را درنوردید و دود و خاکِ برخاسته از آن، محلات کلگه، سبزآباد و مالکریم را در غباری غلیظ فروبرد. چنان که گویی تمام شهر مسجدسلیمان به آسمان پرتاب شده است.

این حمله، سرآغاز دورانی سخت بود؛ دورانی که مسجدسلیمان در طول هشت سال دفاع مقدس، ۹۰ بار مورد حمله هوایی و موشکی قرار گرفت. صدام که در میدان نبرد رو در رو، از رزمندگان ایران شکست‌های پیاپی می‌خورد، برای تحت فشار قرار دادن کشورمان، به جنگ شهرها و کشتار غیرنظامیان روی آورده بود. جنایتی که هیچ حد و مرزی نمی‌شناخت.

مردم محله کلگه، همچون دیگر مناطق شهر، با چهره‌هایی آکنده از نگرانی، به تحلیل و گفت‌وگو درباره تهدیدهای گوینده فارسی‌زبان رادیو عراق نشسته بودند که با لحنی گستاخانه از حملات قریب‌الوقوع به شهرهای بی‌دفاع سخن می‌گفت. این پرسش در ذهن همه بود: «نوبت کدام محله است؟»

در کوی سده‌ای‌های کلگه، اهالی – که نیاکانشان از سده لنجان اصفهان برای کار به این شهر نفت‌خیز مهاجرت کرده بودند – طبق عادت دیرینه، عصرها در حسینیه قمر بنی‌هاشم (معروف به حسینیه سده‌ای‌ها) گرد هم می‌آمدند. این بار اما، گفت‌وگوهایشان آمیخته به نگرانی از تکرار حمله‌ای مرگبار بود. اینان که اغلب در بازار کاروانسرای محله کسب و کاری برای خود راه انداخته بودند، مردمانی مهربان، خوش‌نام و دارای روابطی صمیمی با دیگر ساکنان بختیاری شهر بودند.

کم‌کم هوا به خنکای عصر پاییزی می‌گرایید. پدران و مادران، با مرور خاطره دو حمله پیشین، فرزندان را از بازی در کوچه منع می‌کردند. برخی کسبه، زودتر مغازه‌ها را بسته و به خانه بازگشته بودند. عموحسین، دوره‌گرد خوش‌قلب، تازه زغال‌های منزل را آماده کرده بود و صف نانوایی شاطر لطیف در کوچه‌ای تنگ، شلوغ بود. شورای حسینیه در حال توزیع مایحتاج اولیه میان مردم بود و اضطراب بر چهره همه نشسته بود.

ساعت نزدیک به پنج عصر بود که مسجدسلیمان برای سومین بار لرزید. صدایی کرکننده از اصابت موشکی دیگر بر محله کلگه و کوی سده‌ای‌ها بلند شد. این بار، یک فروند موشک ۹ متری اسکاد B با یک تن ماده منفجره TNT – که از سکوهای متحرک در منطقه فاو شلیک شده بود – بر خانه کوچک و کلنگی «عمو خداداد ادیبی سده»، کاسب دوره‌گرد مهربان، فرود آمد.

انفجاری چنان کوبنده که پایه‌های چوبی برق محله را از جا کند و به هوا پرتاب کرد. عمو خداداد، پسر خردسالش رضا و دختران معصومش زهرا، ملوک، اشرف، مریم، فاطمه و لاله، همگی به شهادت رسیدند. جاده مسدود شد و ترکش‌های گداخته تا صدها متر پراکنده گشت.

صحنه، آخرالزمانی بود. مردم وحشت‌زده، در حالی که کودکان را در آغوش داشتند، به سمت بیابان‌های تمبی می‌گریختند. دود و غبار سیاه، همه جا را فراگرفته بود. پیکرهای شهدا و ناله مجروحان در میان آوار، فضا را غمبارتر کرده بود. علی‌آقا شاقلیان که پانزده روز پیش فرزندش را از دست داده بود، این بار در میان اجساد می‌گشت. نوروز دری، عبدل ادیبی سده، کاظم مکوندی، سید بلال موسوی، خانم کوچک سیاهپور، دکتر امینی و … از جمله شهدای این حادثه بودند.

در این حمله، ۲۶ نفر شهید، ۴۶ نفر مجروح و ۷۶ خانه با خاک یکسان شد. گودالی عظیم – به اندازه یک کامیون – در محل اصابت به جا ماند. همزمان، شهرهای بهبهان و اندیمشک نیز هدف همین حملات گسترده قرار گرفتند.

زندگی در کوی سده‌ای‌ها متوقف شد و محله به تلی از خاک تبدیل گشت. این حمله، سندی گویا از جنایت صدامیان و مقاومت مردم صبور و شهیدپرور مسجدسلیمان است؛ مردمی که در طول جنگ تحمیلی، صدها شهید و جانباز تقدیم کردند و روزگار سختی را در اردوگاه‌ها و بیابان‌های اطراف شهر با حداقل امکانات سپری نمودند، در حالی که دشمن شکست‌خورده، عقده‌های خود را بر سر مردم بی‌دفاع خالی می‌کرد.

پانزدهم آبان، باید در تقویم دفاع مقدس، به عنوان نماد جنایات صدام و مظلومیت مردم بی‌دفاع کلگه برای همیشه ثبت بماند.

برچسب ها

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود.